پنج سوال مهم در زندگی زناشویی
بر اساس يه تحقيق، ۵ سوال وجود داره که زنها بهتره از مردها نپرسند!
چون اگه جوابهاشون مبني بر حقيقت داده بشه شر به پا ميشه!!...
اين ۵ سوال عبارتند از
به چي فکر مي کني؟...
آيا دوستم داري؟...
آيا من چاقم؟...
به نظر تو ، اون دختره از من خوشگلتره؟...
اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟
براي مثال:
به چي فکر ميکني؟
جواب مورد نظر براي اين سوال اينه: “عزيزم! از اينکه به فکر فرو رفته بودم متاسفم! داشتم به اين فکر ميکردم که تو چقدر زن خوب و دوست داشتني و متفکر و با شعور و زيبايي هستي و من چقدر خوشبختم که با تو زندگي مي کنم.“... البته اين جواب هيچ ربطي به موضوع مورد فکر مرد نداره! چون مرد داشته به يکي از موارد زير فکر ميکرده:
الف) فوتبال
ب) بسکتبال
ج) چقدر تو چاقي!
د) چقدر اون دختره از تو خوشگلتره!
ه) اگه تو بميري پول بيمه ات رو چطوري خرج کنم؟
يه مرد در سال ۱۹۷۳ بهترين جواب رو به اين سوال داده... اون گفته: “اگه مي خواستم تو هم بدوني به جاي فکر کردن، دربارهش حرف ميزدم!“...
آيا دوستم داري؟
جواب مورد نظر اين سوال “بله“ است! و مردهايي که محتاطترند ميتونن بگن: “بله عزيزم!“... و جوابهاي اشتباه عبارتند از:
الف) فکر کنم اينطور باشه!
ب) اگه بگم بله، احساس بهتري پيدا ميکني؟
ج) بستگي داره که منظورت از دوست داشتن چي باشه!
د) مگه مهمه؟!
ه) کي؟... من؟!
آيا من چاقم؟
واکنش صحيح و مردانه نسبت به اين سوال اينه که با اعتماد به نفس و تاکيد بگين “نه! البته که نه!“ و به سرعت اتاق رو ترک کنين!... جوابهاي اشتباه اينها هستند:
الف) نميتونم بگم چاقي... اما لاغر هم نيستي!
ب) نسبت به چه کسي؟!
ج) يه کمي اضافه وزن بهت مياد!
د) من چاقتر از تو هم ديدم!
ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم به بيمهات فکر ميکردم!
به نظر تو، اون دختره از من خوشگلتره؟
“اون دختره“ در اينجا ميتونه يه دوست قبلي يا يه عابر که از فرط زل زدن به اون تصادف کردين و يا هنرپيشه يه فيلم باشه... در هر حال جواب درست اينه که: “نه! تو خوشگلتري!“... جوابهاي غلط عبارتند از:
الف) خوشگلتر که نه... اما به نحو ديگهاي خوشگله!
ب) نميدونم اينجور موارد رو چطوري ميسنجند!
ج) بله! اما مطمئنم تو شخصيت بهتري داري!
د) فقط از اين بابت که اون جوونتر از توست!
ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم راجع به رژيم لاغريت فکر ميکردم!
اگه من بميرم تو چيکار ميکني؟
جواب صحيح: “آه عزيزترينم! در حادثه اجتناب ناپذير فقدان تو، زندگي برام متوقف ميشه و ترجيح ميدم خودمو زير چرخ اولين کاميوني که رد ميشه بندازم!“... اين سوال، همونطور که توي گفتگوي زير ميبينين، ممکنه از سوالهاي ديگه طوفانيتر باشه!...
زن: عزيزم... اگه من بميرم تو چيکار ميکني؟
مرد: عزيزم! چرا اين سوالو ميپرسي؟ اين سوال منو نگران ميکنه!
زن: آيا دوباره ازدواج مي کني؟
مرد: البته که نه عزيزم!
زن: مگه دوست نداري متاهل باشي؟
مرد: معلومه که دوست دارم!
زن: پس چرا دوباره ازدواج نميکني؟
مرد: خيلي خب! ازدواج ميکنم!
زن (با لحن رنجيده): پس ازدواج ميکني؟
مرد: بله!
زن (بعد از مدتي سکوت): آيا باهاش توي همين خونه زندگي ميکني؟
مرد: خب بله! فکر کنم همين کار رو بکنم!
زن (با ناراحتي): بهش اجازه ميدي لباسهاي منو بپوشه؟
مرد: اگه اينطور بخواد خب بله!
زن (با سردي): واقعا“؟ لابد عکسهاي منو هم ميکني و عکسهاي اونو به ديوار ميزني!
مرد: بله! اين کار به نظرم کار درستي مياد!
زن (در حالي که اين پا و اون پا مي کنه): پس اينطور... حتما“ بهش اجازه ميدي با چوب گلف من هم بازي کنه!
مرد: البته که نه عزيزم! چون اون چپ دسته
ارسال شده در تاریخ : جمعه 27 / 11 / 1389برچسب:, :: 10:52 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
درباره وبلاگ
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار !
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو !
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،
... ... کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام !
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو !
حریر غمش را کنار بزن ! مرا می یابی... :(